یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

مادرشوهرم امدند

سلام به عشق های مامانی یکتا و تینا هـــــــــــــــــــــــورا بلاخره مادر شوهرم از مشهد امدند روز جمعه ساعت ٥ صبح رسیدند بابایی رفت دنبالشون من و دخمل ها هم خوابیدم تا وقتی شما بیدار بشوید و بریم خونه شون چه عروس گلی هستم من این قدر ذوق مرگ شدم از اومدن مادرشوهرم ولی از خدا پنهون نیست از شما دوستان گلم هم پنهان نباشه واقعا دوستش دارم از ته قلبم می گم ساعت ٨ شوشو جان امد دنبال ما رفتیم خونه شون یکتا گلی تا عمه را دید اول یک دعوای مفصلی باهاش کرد تو چرا رفتی مشهد مگر نگفتم تو نـــــــــرو بعد گفت حالا کو سوغاتی های که سفارش دادم خانمی من عاشق وسایل بازی پسرانه هست سفارش تیرکمان داده بود اخه بمیرم این چندمین تیرکمان ...
18 آبان 1392

محرم

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسن محرم امد چه زود گذشت پارسال بود که تینا توی دلم بود ولی امسال در اغوشم ارام می خوابه و شیر می خوره چه حس زیبایی هست حسی که تا به حال دو بار تجربه کردم خدایا به حق گلوی بریده حسین قسمت می دهم در این روزها که عزیز می باشند به همه کسانی که دوست دارند مادر باشند و مادر شدن را نجربه کنند خدایا همه را حاجت روا کن ...... دیروز خاله زهرا زنگ زد دلم گرفت گفت دوباره پریود شدم خدایا خودت کمکش کن به ابروی حضرت زهرا (س) هیچ کس را ناامید نکن یک فرزند سالمی هم به خواهرم بده من تحمل ندارم این جور حسرت می خوره خدایا کمکش کنننننن امین یا رب العالمین .   ...
15 آبان 1392

سرماخوردگی من

سلام به کوچولوهای مامانی یکتا و تینا من ناراحتم خیلی هم زیاد ناراحتم   اخه مادرشوهرم رفته مشهد با پدرشوهرم و خواهر شوهرم اه اه اه فکر نکنید بخاطر اینکه کسی نیست بچه ها را نگه نداره  نه به جون شما نه مامانم هست امروز تینا خانمی و یکتا خانم مهمون مامانم هستند معلوم نیست ساعت 3 برم دنبالشون چه اتیشی به پا کردند خدا می دونه اما خیلی دلم می خواست حداقل یک بار شده یک بار با هم همسفر بشیم الان خیلی ها می گین بابا ا ین دیونه هست می خواهد با مادرشوهرش بره سفر ولی نه به خدا اون هم مثل مادرم یک فرشته به تمام معنایی هست خیلی دوستش دارم خدا کنه بهشون خوش بگذره و سفر بی خطری داشته باشند حالا بگم از یکتا خانم از روز ج...
12 آبان 1392

تولد مادرشوهر

سلام نفس های مامانی یکتا و تینا جون سلام به همه دوستان گلممممممممممممممممممممممممممممممممم اول از همه دوستان عزیزم سپاسگزارم که به من لطف دارند از راه دور تک تک شون را البته بلانسبت اقایون می بوسم امروز تولد مادر شوهرم هست یعنی نمی دانستم می دانستم ابان ماهه نمی دانستم چندم ابان هست که صبحی از طرف بیمه کارافرین که ضامن ماشده بود برای بیمه ماشین اس ام اس اومد و تولدش را تبریک گفت ما هم را شرمنده کرده ها به خدا   حالا نمی دانم چی کادو بخرم برای مادر شوهر عزیزم دوستان باور کنید از صمیم قلبم دوستش دارم  اغراق نمی کنم اون تک هست بهترین مادرشوهری توی دنیا دیدم می خواستم بنویسم بهترین مادرشوهری که تا به حال داشتم م...
8 آبان 1392

خواب

  سلام به عشق های مامانی یکتا و تینا سلام به همه دوستان عیدهای گذشته همه مبارک از ما که مبارک شد از روز چهارشنبه مرخصی گرفتیم نشستیم توی خونه خونه داری کردیم و بچه داری  سه روز تعطیل به جای اینکه بخوریم و بخوابیم کار کار کاررررررررررررررر کی تموم می شه خدا می دونه بگذریم بریم سر اصل مطلب تینا جونی سرما خورده فجیع در حد تیم ملی همش ابریزش بینی داره بیچاره بچه ام از بس بینی اش گرفتم شده مثل دلقک ها   عجب مادری من هستم نه .... خدا وکیلی یکتا و تینا حال می کنند این جوری مامانی دارند دیروز عصر تا نهار خوردیم شد ساعت ٤ باید بگم ما نهار و عصرانه همراه می خوریم چه می شود کرد زندگی مکانیکی همینه دیگه ساعت ٥ ...
6 آبان 1392
1