مادرشوهرم امدند
سلام به عشق های مامانی یکتا و تینا هـــــــــــــــــــــــورا بلاخره مادر شوهرم از مشهد امدند روز جمعه ساعت ٥ صبح رسیدند بابایی رفت دنبالشون من و دخمل ها هم خوابیدم تا وقتی شما بیدار بشوید و بریم خونه شون چه عروس گلی هستم من این قدر ذوق مرگ شدم از اومدن مادرشوهرم ولی از خدا پنهون نیست از شما دوستان گلم هم پنهان نباشه واقعا دوستش دارم از ته قلبم می گم ساعت ٨ شوشو جان امد دنبال ما رفتیم خونه شون یکتا گلی تا عمه را دید اول یک دعوای مفصلی باهاش کرد تو چرا رفتی مشهد مگر نگفتم تو نـــــــــرو بعد گفت حالا کو سوغاتی های که سفارش دادم خانمی من عاشق وسایل بازی پسرانه هست سفارش تیرکمان داده بود اخه بمیرم این چندمین تیرکمان ...
نویسنده :
فاطمه
10:38